حامیان جبهه پایداری بندرامام خمینی (ره)
اخبار و مقالاتی پیرامون جبهه پایداری و آخر الزمان
درباره وبلاگ



آخرین مطالب
نويسندگان
پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:ماهواره, :: 9:10 :: نويسنده : مهردادفلاحی

گفت‌وگو با دكتر سليماني پدر صنعت ماهواره ايران

اعزام افراد خاص به انگليس در دهه 70 با هدف كادرسازي براي فتنه/ خاطراتي از انقلاب مخابراتي در دولت نهم

 

دكتر محمد سليماني از چهره‌هاي خوشنامي است كه از وزيران دولت نهم بود. استاد تمام رشته برق دانشگاه علم و صنعت را پدر دانش ماهواره اي در ايران مي دانند. او از سال 76 در يك اتاق 12 متري اين فن‌اوري را دنبال كرد و جالب اين جاست كه در دهه فجر سال 1387 خود او به عنوان وزير ارتباطات، مجري پروژه‌ي پرتاب ماهواره‌بر اميد و ماهواره سفير بود. سليماني همچنين تحليل دقيقي از رفتار جريان فتنه در دانشگاه‌ها دارد. گفت‌وگوي خواندني رجانيوز با دكتر سليماني را در ادامه مي خوانيد:

شما از برادران شهداي سليماني هستيد. از دوران نوجواني و برادران شهيد شما مصاحبه را شروع كنيم.

شهيد اصغر و شهيد باقر كه از من كوچك‌ترند. ما با هم دبيرستان مي‌رفتيم. در منطقه خشت دبيرستان نداشتيم و مجبور بوديم به كازرون يا شيراز برويم. گاهي اينجا بوديم و گاهي آنجا تا سال 52 كه در كنكور دانشگاه شيراز كه كنكور مستقل مي‌گرفت، قبول شدم. بعد كنكور دانشكده نفت آبادان را دادم و در آنجا قبول شدم. بقيه دانشگاه‌ها در كنكور سراسري بودند كه امتحان دادم و رشته راه و ساختمان دانشگاه تهران قبول شدم و يك سفر به تهران آمدم و ديدم خيلي شلوغ است و زندگي كردن در آن سخت است. يادم هست در دانشگاه صنعتي‌شريف، براي دانشكده نفت مصاحبه گذاشته بودند كه پياده تا آنجا رفتم و خلاصه ديدم شيراز برايم بهتر است و به آنجا رفتم. در رشته مهندسي برق و الكترونيك فارغ‌التحصيل شدم. براي ادامه تحصيل، گروهي از فرانسه آمده بودند و با بچه‌هاي دانشگاه شيراز مصاحبه كردند و من با بورس دولت فرانسه به فرانسه رفتم و دكترا گرفتم.

در سال 61 هنوز آنجا بودم كه يك روز از پدرم نامه‌اي به دستم رسيد كه در جبهه براي اصغر مشكلي پيش آمده و ان‌شاءالله خير است و چيزي نشده، ولي من كل قضيه را متوجه شدم كه اتفاقي افتاده. تماس گرفتن هم مثل حالا آسان نبود. من علاقه خاصي به اصغر داشتم. با هم مكاتبه داشتيم. بالاخره توانستم تماس بگيرم و فهميدم كه در 11 ارديبهشت 61 در عمليات قبل از فتح خرمشهر، در ناحيه فكّه شهيد شده است، يعني در واقع مفقود شد و هنوز هم پيدا نشده و اثري از او نيست. باقر هم كه از اول در جبهه بود. شهيد اصغر دبير دبيرستان‌ها و مسئول انجمن اسلامي منطقه بود و فعاليت‌هاي زيادي داشت. از نظر ديد سياسي آدم‌ برجسته‌اي بود. از نظر مديريت، همه اذعان مي‌كردند كه فرد ويژه‌اي است. از نظر تيراندازي، تك‌تيرانداز ماهر و معروفي بود. البته در خانواده ما تقريباً همه از نظر ژنتيك اين‌جوري هستند، ولي ايشان حالت خاصي داشت و وقتي مسابقات تيراندازي مي‌گذاشتند، كسي نبود كه به پاي او برسد. باقر عضو سپاه پاسداران شد و بعد به فرماندهي گردان حضرت زينب (س) مربوط به لشكر 19 فجر استان فارس رسيد. در اكثر عمليات‌ها بود. من يك بار از شمال تا جنوب خوزستان با او رفتم، واقعاً مثل كف دست همه كوره‌راه‌ها را هم مي‌شناخت. معلوم بود كه در اطلاعات و عمليات هم فعاليت داشته. در 22 بهمن سال 64 در عمليات فاو فرمانده گردان بود كه شهيد شد.

شما چه سالي از فرانسه برگشتيد؟

در بهمن سال 61 از پايان‌نامه دكترايم دفاع كردم و از دانشگاه پي‌ير ماري كوري و مدرسه عالي برق كه جاي مهم تحصيلي فرانسه است، فارغ‌التحصيل شدم و دو هفته بعد به ايران برگشتم و در دانشگاه علم و صنعت استخدام شدم و از آن موقع تا حالا در آنجا مشغول هستم.

درباره سوابق اجرايي و آموزشي‌تان توضيح دهيد.

من از سال 61 كه وارد ايران شدم، تا به حال همواره فعاليت‌هاي اجرايي داشته‌ام. در سال 62 مسئول برگزار‌ي كنكور شدم، چون دانشگاه به خاطر انقلاب فرهنگي براي مدتي تعطيل شده بود و در سال 62 قرار بود باز بشود. آن موقع كنكور تشريحي برگزار شد و كار بسيار سنگيني بود و بايد ساعت 5 صبح مي‌رفتم و 10، 11 شب برمي‌گشتم. حساسيت زيادي در كنترل ورقه‌هاي متقاضيان وجود داشت كه هم درست تصحيح بشود و هم امنيت آن هم درست برقرار شود و مشكلي پيش نيايد. تا شهريور 62 اين مسئوليت را داشتم. بعد در دانشگاه كارم را شروع كردم و در مدت كوتاهي كه در دانشگاه بودم، مسئول امور اداري دانشگاه علم و صنعت شدم كه تجربه بسيار خوبي براي من بود تا با سيستم اداري و استخدامي كشور آشنا بشوم. بعد مديرگروه مخابرات در دانشكده برق دانشگاه علم و صنعت شدم. مدتي در آنجا بودم و در سال 65 از من دعوت شد كه معاون پژوهشي سازمان پژوهش‌هاي علمي و صنعتي شوم. آن موقع اين سازمان يك سازمان ملي بود. در اكثر استان‌ها شعبه داشت و سازمان گسترده‌اي بود. مدتي در آنجا كار مي‌كردم، بعد بحث جنگ خيلي جدي‌تر شد و ضرورت داشت كه وارد مسئله سيستم‌هاي الكترونيكي و راداري و تحقيقات شويم و در آن زمينه كار كنيم، لذا در گروه الكترونيكي مخابرات وزارت سپاه آن موقع مشهور به گروه «گام» شروع به كار كردم و مسئول تحقيقات شدم و در زمينه رادار كار كردم. دو سال هم در آنجا مسئوليت داشتم. در سال 68 رئيس سازمان پژوهش‌هاي علمي و صنعتي شدم و وضعيت خوبي براي توسعه صنعتي و تحقيقات در كشور بود و تجربه بسيار خوبي در آنجا پيدا كردم، چون احساس كردم از نظر علمي نياز به تجديد قوا دارم، تصميم گرفتم به عنوان فرصت مطالعاتي به خارج از كشور بروم و يك سال در كشور بلژيك بودم، كارهاي تحقيقاتي خوبي انجام داديم و مقالات خوبي از آن بيرون آمد.

بعد از يك سال در سال 71 برگشتم. چند ماهي بودم و دو باره معاون پژوهشي دانشگاه شدم تا شهريور سال 72. دولت عوض شده بود و وزير جديد در وزارت علوم آمده بود. از ما دعوت به همكاري كرد و من هم بعد از بررسي قبول كردم كه معاون دانشجويي وزارت علوم شوم. از سال 72 تا 76 يك دوره چهار ساله هم معاون دانشجويي وزارت علوم بودم. در سال 76 وزير حكمي براي من زد تا سرپرست دانشگاه علم و صنعت بشوم و چون جريانات دوم خرداد پيش آمد، ما را عزل كردند. البته دو هفته بيشتر در اين پست نبودم كه در آن فاصله بر سر كار حضور نداشتم و لذا از آن دوره حتي يك امضا پاي نامه‌اي از من نيست. بعد از دوم خرداد، در شهريور 1376 آقاي دكتر معين آمدند و مرا برداشتند و آزاد شدم. اين هم كار خدا بود و خير و بركتي در آن بود.

به اين ترتيب بررسي‌هايي كرديم و ديديم بايد كار بزرگي را شروع و از اين فرصتي كه پيش آمده و ديگر در مديريت اجرايي دانشگاه‌ها نمي‌توانيم خيلي نقش بازي كنيم استفاده كنيم و بايد به سراغ يك كار بزرگ تحقيقاتي برويم. بررسي كردم و ديدم در زمينه ماهواره مي‌توانيم كاري كنيم، چون از كارهاي بر زمين مانده است. يك ارزيابي و بررسي كرديم و ديديم مقام معظم رهبري در سال 68 يا 69 دستور محكمي داده بودند كه تحقيقات در زمينه ساخت ماهواره شروع شود، ولي كار آن‌چنان برجسته‌اي نشده بود. پنج شش نفر از اعضاي هيئت علمي دانشگاه را كه از نظر خط فكري مثل ما بودند و مي‌دانستيم به اينها كار اجرايي نمي‌دهند، جمع كرديم،‌ رفتيم و در صنايع الكتريكي ايران پيشنهاد داديم و مستقر شديم و تربيت نيروي انساني را شروع كرديم و بحمدالله ظرف دو سال، تقريباً 30، 40 نفر را توانستيم تربيت كنيم و با ارتباطاتي كه در خارج از كشور داشتيم، دوره‌هاي آموزشي گذاشتيم و هم خودمان و هم بقيه دانشجوهايمان را به حدي رسانديم كه توانستند ماهواره را بفهمند و تجزيه و تحليل كنند. از سال 78 به بعد وارد ساخت و ساز ماهواره شديم و نتيجه‌اش ساخت يك ماهواره بود. اولين ماهواره ايران در سال 84 در دولت نهم از روسيه پرتاب شد و در مدار قرار گرفت. اسم ماهواره «سينا» و متعلق به وزارت دفاع بود كه پرتاب شد و در مدار قرار گرفت و اسم ايران به عنوان يك كشور فضايي در سازمان‌هاي بين‌المللي ثبت شد. در شهريور 84 قسمت اين بود كه ما بياييم و وارد دولت شويم و وزارت ارتباطات را قبول كرديم.

شما در دوره سازندگي معاون دانشجويي وزارت علوم بوديد. در آن زمان مقام معظم رهبري فرمايشي داشتند به اين مضمون كه خدا لعنت كند كه نمي‌خواهند دانشجو سياسي باشد. آن فرمايش، ناظر به چه مسائلي بود؟ شايع بود كه رأس دولت دوست ندارد دانشجوها سياسي باشند. چه مباحثي بود و وضع چگونه بود؟

فرمايش آقا اگر اشتباه نكنم مربوط به پاييز 1372 بود كه حدود دو سه ماه بود كه ما كارمان را شروع كرده بوديم، لذا قاعدتاً به دولت قبلي عطف مي‌شد. جهت‌گيري دولت قبلي كه دولت اول سازندگي بود، عمدتاً در جهتي بود كه خيلي از دانشگاه‌ها تك تشكل و تك‌محور بودند و محور و افراد خاصي را پرورش و به آنها اجازه كار مي‌دادند، لذا مقام معظم رهبري مثل هميشه نكته حساسي را ديده بودند و آن را بيان فرمودند. پس از آن تلاش شد فعاليت‌هايي شود كه بسيج دانشجويي بيشتر شكل بگيرد، به آن ميدان داده شود، فضا به آنها داده شود. البته آن هم نقطه شروع بود و هنوز بعضي از دانشگاه‌ها اجازه نداده بودند كه آنها شكل بگيرند، ولي در آن دوراني كه ما مسئوليت داشتيم، به نظرم يكي از كارهاي بزرگي كه انجام گرفت، اين بود كه بسيج دانشجويي كم‌كم در اكثر دانشگاه‌ها و خصوصاً دانشگاه‌هاي بزرگ پايه‌گذاري شد و شكل گرفت و دانشجويان در تشكلي متفاوت از تشكل‌هاي ديگر شروع به فعاليت كردند.

دليل برخورد چكشي وزارت علوم با اساتيد متدين و ارزشي در دوره اصلاحات چه بود؟

شايد اين حرف را آن موقع نمي‌شد زد، چون جنبه خبري نداشت و بيشتر جنبه تحليلي داشت، ولي واقعيت اين بود كه گروه‌هايي كه امروز در جبهه فتنه‌گران قرار گرفته‌اند و رأس آنها يا عوامل آنها شده‌اند، در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 سازماندهي و برنامه‌ريزي كرده بودند و اگر دقت كنيد، زيرساخت‌ها را هم براي خودشان ايجاد كرده بودند. مثلاً انجمن‌هاي اسلامي را كاملاً انحصاري كرده بودند، يعني وقتي نگاه مي‌كنيد، انجمن‌هاي اسلامي همه دانشگاه‌ها در اختيار جريان فكري موسوم به چپ بود و به‌تدريج اينها را به سمت ليبرال‌-‌ دموكراسي بردند و پس از مدتي، خصوصاً در دوران دوم خرداد و پس از آن، اين انجمن‌ها عمدتاً به سبك و سياق ليبرال‌ـ ‌دموكرات در آمدند و آن تفكر را قبول كردند و غرب‌زده شدند. اين زيرساخت به اين شكل بود كه دانشجويان را شناسايي مي‌كردند و پرورش مي‌دادند. مديريت وزارت علوم هم غير از يك برهه كوتاه تاريخي 72 تا 76، با اينها بود. يعني اگر دقت كنيد آقاي دكتر نجفي، وزير علوم بود، الان كجاست؟ جزو كارگزاران سازندگي است. آقاي دكتر فاضل يك سال وزير علوم بود و مدتي هم وزير بهداشت و الان در جبهه خاصي قرار دارد. آقاي دكتر فرهادي، آقاي دكتر معين، آقاي دكتر توفيقي، يعني تقريباً از سال 57 تا سال 84 يعني در اين 27 سال مي‌شود به جرأت گفت كه وزارت علوم در دانشگاه‌هاي كشور عمدتاً در سيطره گروه‌هايي بودند كه الان كاملاً به اين سمت و سو رفته‌اند كه خود را ليبرال تلقي كنند و خودشان اعلام كردند كه ما ليبرال‌- دموكراسي غرب را قبول داريم و مباني اعتقادي خود را به‌تدريج ضعيف كردند و از خط امام و رهبري آشكارا فاصله گرفتند. ساختارهاي ديگري را هم ايجاد كرده بودند. جهاد دانشگاهي كاملاً در اختيار اينها بود و تفكر حاكم بر جهاد هم به همين صورت بود. البته بدنه نه، ولي مديران اين‌طوري بودند.

در دوره اول وزارت آقاي دكتر معين، تعداد زيادي را گزينش و به خارج اعزام كردند. جالب است كه در آن گزينش‌ها نمره علمي و نمره اخلاقي تعريف كرده بودند. نمره اخلاقي در واقع نمره سياسي بود و افرادي را اعزام كردند كه عمدتاً هم به انگليس بود. اينها در واقع در انگليس پرورش پيدا كردند و دكترا گرفتند.

يك خاطره دارم كه خيلي جالب است. هميشه اين سئوال در ذهن من بود و در جريان فتنه پاسخ روشن گرفتم. در سال 72 كه به وزارت علوم رفتم، ديدم اعزام به انگليس براي عموم ممنوع است، ولي براي افراد خاص، آزاد است. افراد خاص چه كساني بودند؟ افرادي كه گزينش شده بودند و عمدتاً هم سن‌شان بالا بود. يعني فارغ‌التحصيلان جديد و جوان نبودند. رفتند و به عنوان دكتر برگشتند و در اختيار دانشگاه‌ها و وزارت علوم قرار گرفتند. به اين ترتيب تعداد چند صد نفر را از يك طيف خاص به خارج اعزام كردند و اينها به دانشگاه‌ها برگشتند و بدنه هيئت علمي را به دست گرفتند.

فرموديد كه مقام معظم رهبري در سال 68، 69 توصيه اكيدي بر بحث ماهواره داشتند كه در ساليان اخير منجر به پرتاب ماهواره شد. آيا ايشان در اين زمينه توصيه و رهنمود خاصي داشتند؟

چه در جلسات خصوصي چه در جلساتي كه همراه با دانشجويان در خدمت مقام معظم رهبري بوده‌ايم، به اين نتيجه رسيده‌ام كه ايشان از عمق جان معتقدند كه توانمندي‌هاي جوانان ايراني خيلي بيشتر از چيزي است كه بالفعل شده و خيلي بايد به حوزه دانشگاه‌ها و تحقيقات توجه شود تا اينها بتوانند دستاوردهاي خود را بيشتر نشان بدهند و جهت‌گيري‌اي كه ايشان در هر جلسه‌اي كه با دانشجويان و دانشمندان دارند، مي‌فرمايند، اگر صحبت‌هاي‌شان را مرور كنيد، علاوه بر صحبت‌هاي يك رهبر، صحبت يك دانشمند تمام عيار است كه تمام زوايا را مي‌بيند و با دانشجويان و اساتيد بحث مي‌كند و از آنها مي‌خواهد و اين خواستن است كه اميد ايجاد مي‌كند و همه گام‌هاي بلندي برمي‌دارند. البته اگر فضا و بستر را بهتر فراهم كنيم، مطمئناً رشد ما خيلي بيشتر از وضعيت فعلي خواهد بود. گرچه الان رشد علمي ما در دنيا بي‌نظير است، رشد و مشتق حركت‌مان را عرض مي‌كنم، نه مقدار آن را. يعني در واقع شيبي كه دارد جلو مي‌رود، در دنيا تك است و اول هستيم، ولي باز اين شيب را مي‌شود خيلي زيادتر كرد كه به نظر من نقش محوري را مقام معظم رهبري دارند.

شما چهار سال از وزراي موفق كابينه نهم بوديد و اين موفقيت هم چيزي نبود كه از نظرها پنهان باشد. جمع‌بندي خودتان از حركت دولت نهم چيست؟

جمع‌بندي من اين است كه دولت نهم يك دولت استثناست، يعني اگر ما منحني پيشرفت كشور را در طول تاريخ بكشيم ـ‌كه اين كار را مي‌كنند و در هر زمينه‌اي منحني مي‌كشند و ارقام و آمار مي‌دهند‌ـ اگر اين منحني كشيده شود، دولت نهم يك (Peak) و يك قله دارد و اين در همه زمينه‌ها هم هست. مثلاً فرض كنيد بگوييم در توسعه راه‌هاي روستايي مي‌بينيم، اول است، يعني (Peak) است، در توسعه موبايل (Peak) است، آمار و ارقام بدهم. در سال 84 كه شروع كرديم، در كل كشور 7 ميليون موبايل بود، در پايان دولت نهم رسيد به تقريباً 42، 43 ميليون. اگر از زاويه ديگر نگاه كنيم به 46 ميليون رسيد، يعني در ظرف 12 سال -‌62 تا 74‌- هفت ميليون از 74 تا 88 ناگهان 39 ميليون. اختلاف هم اين‌قدر زياد است. در توسعه جاده‌هاي اصلي كشور، واقعاً همين‌گونه است. در توسعه سدسازي و عمران و آبادي. تا قبل از 84، 85، 86 اگر فيلم‌هايي را كه در آرشيو صدا و سيما هست، نشان بدهند كه از روستاها و شهرهاي كوچك كشور فيلمبرداري شده، مي‌بينيد كه خانه‌ها عمدتاً خانه‌هاي گِلي، حالت كپرمانند و بسيار عقب‌افتاده است، ولي در سال 88 به روستاها نگاه كنيد، مي‌بينيد بسياري از اين خانه‌ها، خانه‌هاي مدرن، شيك و شبيه خانه‌هاي شهري ساخته و در اختيار روستائيان گذاشته شده‌اند، توليد فولاد، توليد سيمان...

در باره توسعه مخابرات هم توضيح بفرماييد.

اين چيزي است كه مردم خودشان احساس كردند و سيم‌كارت يك ميليون و 200 هزار توماني، در ظرف سه چهار سال رسيد به پنج هزار تومان، مردم اين را خودشان لمس كردند يا گرفتن موبايل در هر كوه و دشت و بياباني را خودشان مي‌بينند. الان به دورترين روستاها هم برويد، مي‌بينيد با موبايل آشنا هستند و استفاده مي‌كنند.

چرا قبلي‌ها اين كار را نكردند؟

تكنولوژي كه همان تكنولوژي است، البته كه مي‌توانستند. در دوران وزارتم به يكي از خبرنگار‌ان اين را گفتم، ولي ننوشت. گفتم غيرممكن است كه بگوييد آقاي غرضي نمي‌خواست 40 ميليون سيم‌كارت به دست مردم بدهد. آقاي غرضي تلاشش را كرد. اين‌جور نيست كه بگوييد آقاي معتمدي و آقاي عارف نمي‌خواستند بدهند. آقاي عارف سه سال و خرده‌اي وزير ارتباطات بود. اين‌جور نيست كه وزير نخواهد. حتماً مي‌خواهد. تكنولوژي كه همان تكنولوژي است. هر بار هم كه ثبت‌نام مي‌كردند 5، 6 ميليون نفر اسم مي‌نوشتند و مثل حج عمره پول مي‌دادند. 600 هزار تومان امروز از او مي‌گرفتند و دو سال و نيم بعد سيم‌كارت را به او مي‌دادند. يعني تقاضا در بازار اين‌قدر بالا بود، ولي ما اين‌جور قضيه را حل كرديم و از خير آن تقاضا هم گذشتيم. البته بُعد اقتصاد‌ي دارد كه خيلي هم شيرين است. اينها فكرشان غلط بود. فكر مي‌كنند يك بار ثبت‌نام مي‌كنيم 5000 نفر مي‌آيند و 5000 تا 600 هزار تومان به ما مي‌دهند و مي‌شود 30 هزار ميليارد تومان و خزانه را پر مي‌كنيم. من به آقاي احمدي‌نژاد گفتم: «شما اين 30000، 30000 تا را مي‌خواهيد يا من كاري بكنم كه هر سال اين مبلغ بيايد به حساب خزانه؟» پرسيد: «چه‌جوري؟» آن موقع فكر نمي‌كردم 40 ميليون بشود، جواب دادم: «ما 30 ميليون بدهيم، 30 ميليون 10 هزار تومان هر ماه مي‌ريزند به حسابت، 30 ميليون 10 هزار تومان، يعني 300 ميليارد تومان در ماه را ضربدر 12 كنيد مي‌شود 3600 ميليارد تومان. خرج كارگر و بقيه هزينه‌ها كه كم شود، 2000 ميليارد باقي مي‌ماند. در صورتي كه 600 هزار توماني كه از مردم گرفته‌ايد، وديعه است و بايد روزي برگردانيد، ولي اينكه در قلك تو مي‌آيد، پولت را داده». اگر اقتصاد‌ي هم فكر مي‌كردند، بايد توسعه مي‌دادند، ولي ندادند. يعني اگر بگويند نتوانستيم، مي‌شود ناتواني، اگر بگويند به فكرمان نرسيد، باز هم نشانه ضعف است، اگر بگويند تلاش كرديم، باز جواب نداد، باز نشانه ناتواني است، يعني هر پاسخي داده شود، قانع‌كننده نيست، درحالي كه در اين سيستم جديد جواب داده و حداقل در دولت نهم اين اتفاق افتاد و مردم هم لمس كردند. اين توسعه نه‌تنها در تهران كه در دورترين روستاها هم اتفاق افتاده و آنجا هم پوشش موبايل دارند. از 88 تا 92 چيزي اضافه نشده. يكي از دلايلي هم كه ادامه ندادم اين است كه اصل كار انجام شده بود و ديگر در اين زمينه كاري نمانده بود.

يك بار رفتم نارمك. گاهي سرزده مي‌رفتم و از مراكز مخابراتي بازديد مي‌كردم. رفتم مخابرات سر خيابان شهيد آيت، تقاطع سردشت. رفتم بازديد و موقع بازگشت، توي حياط يك خانم چادري جلوي مرا گرفت و خيلي محترمانه گفت: «دو سه سال است براي تلفن ثابت اسم نوشته و 100 هزار تومان هم داده‌ام، هر ماه كه مي‌آيم، مي‌گويند ماه بعد». گفتم اين خانم دارد به من مي‌گويد تو چه وزيري هستي كه نمي‌تواني اين مشكل ساده را حل كني؟ من يك شهروند هستم و تلفن چيزي نيست كه بگوييد امتياز عجيب و غريبي است. وسيله‌اي است كه همه بايد داشته باشند. من برگشتم به وزارتخانه و مديران مناطق را جمع كردم و گفتم دادن تلفن را بايد به‌روز كنيد.

800 هزار نفر در تهران و كرج اسم نوشته و پول‌ها را هم داده بودند، ولي دو سال سه سال در نوبت بودند. يكي گفت: «آقاي غرضي مي‌خواست اين كار را بكند، نتوانست. همين جلسه را تشكيل داد، نمي‌شود». ديگري گفت: «آقا! مانع اصلي ما شهرداري است. بايد زمين را بكنيم و كابل‌كشي كنيم و همكاري نمي‌كند». خلاصه هر كدام يك آيه يأسي خواندند. من رفتم خودم بررسي كردم ببينم مثلاً در لندن و پاريس چه كار كرده‌اند كه مشكل حل شده. چهار پنج تا راهكار پيدا كردم و دو باره آنها را سر ميز نشاندم و گفتم اين چهار پنج تا راهكار. هر كدام نشد، يكي ديگر. ديدند نه، اينجا ديگر آقاي غرضي و آقاي عارف و... نيستند. يك آدم متخصص جلوي آنها نشسته و مستقيماً مي‌گويد چه كار بايد بكنند و هر بهانه‌اي هم كه بياورند، جوابش را دارد. گفتند: «چه كنيم؟» گفتم: «برويد برنامه زمان‌بندي بياوريد. اين كار بايد انجام بشود». زمان‌بندي كرديم تا آخر 85. از اول 85 شروع كرديم تا آخر 85. هر ماه جلسه را تشكيل مي‌دادم و مي‌پرسيدم چي شد؟ چه كار كرديد؟ آخر 85، تلفن در شهر تهران و كرج به‌روز شد. بعد هم بقيه شهرهاي كشور به همين شيوه به‌روز شدند. من هميشه آن خانم را دعا مي‌كنم و مي‌گويم او يك فرشته بود. اينكه خيلي جاها مي‌گويند مطالبات مردم، خوب است. يكي از كارهاي خوب احمدي‌نژاد اين بود كه مطالبات مردم را بالا برد و اين خيلي كار خوبي بود. اگر كسي دو بار از شما چيزي را بخواهد، بالاخره يك كاري مي‌كنيد، ولي نخواهد، يادتان مي‌رود يا پشت گوش مي‌اندازيد. مطالبه اين زن خيلي كمك كرد.

خاطره دوم خانم پيري است كه يك سيم‌كارت را نشانم داد و گفت: «آقاي دكتر! اين به اندازه يك بند انگشت هم نمي‌شود، مي‌دهيد 400 هزار تومان؟ خدا را خوش مي‌آيد؟» ديدم واقعاً راست مي‌گويد و حرف حساب است. ما به عنوان دولت كه قدرت دارد و كسي نمي‌تواند از نظر اقتصادي در برابر دولت كاري كند مثلاً مي‌گوييم سيم‌كارت يك ميليون تومان است، طرف مي‌رود مي‌خرد. دولت آن موقع سيم‌كارت را مي‌داد 440 هزار تومان. ديدم خدا وكيلي حرف حساب مي‌زند و راست مي‌گويد. خارج كه رفته بودم مي‌ديدم راحت سيم‌كارت مي‌خريم و مجاني و زوركي به شما سيم‌كارت مي‌دهند. از خودم پرسيدم مگر آنها چه كار مي‌كنند كه ما نمي‌توانيم؟ براي اين كار برنامه‌ريزي شد و در سال 84 كه هنوز فكري نكرده بوديم، 8 ميليون نفر ثبت‌نام كردند. ما 440 هزار تومان را كرده بوديم 390 هزار تومان كه هشت ميليون نفر 390 هزار تومان را ريخته بودند به حساب. تقريباً اواخر 86 به‌روز شد و ريخت توي بازار و شد 5000 تومان و دو تا 5000 تومان و پول يكي بده و دو تا ببر.

مسائل اجتماعي چطور؟

حتي مسائل اجتماعي، مشاركت مردم در سياست و در امور خودشان. البته روحيه مشاركت اجتماعي در اوايل انقلاب بوده، يعني در سال‌هاي 57 تا 59 اين روحيه مشاركت مردم در توسعه كشور بسيار قابل توجه بود. اين روحيه در دولت نهم بازسازي و دو باره نشان داده شد. من خودم به جاهاي مختلف رفته و با چشم خودم ديده‌ام كه مثلاً مي‌خواستند جاده‌اي به طول 20 كيلومتر را بين دو تا شهر بكشند. در اطراف جاده موانعي وجود داشته. خود مردم جمع شدند و كمك كردند و حتي مجاني آمده‌اند و كار و حمايت كرده‌اند و اين جاده را كشيده‌اند، يعني هزينه دولت به اين ترتيب نصف يا 40% و 60% شده. اين روحيات سابقه داشته، مخصوصاً در جنگ خود را خيلي خوب نشان داد، ولي خاص حمايت از جنگ بود، ولي در ساخت كشور، روحيه جهادسازندگي دو باره در دولت نهم گل كرد و خودش را نشان داد. ارتباط بين ملت و دولت همين‌طور. در دوران اصلاحات فاصله بين مردم و مسئولين فوق‌العاده زياد بود. اگر فراموش نكرده باشيم و فقط آن روزها را مرور كنيم، يادمان مي‌آيد كه اين فاصله خيلي زياد بود، ولي در دولت نهم مسئولين از جنس مردم بودند. مردم در خيلي جاها وزير نديده بودند، اما در دولت نهم وزير را ديدند. اين در طول تاريخ شايد بي‌نظير باشد.

سفرهاي استاني دولت تأثير فوق‌العاده گسترده‌اي در توسعه كشور داشت. من معتقدم شما روي هر زمينه‌اي انگشت بگذاريد، مي‌بينيد دولت نهم در آن زمينه برجستگي زيادي داشته است. به همين دليل هم يكي از دلايل فتنه همين است. دشمنان اين ملت، اين نظام و اين انقلاب مي‌بينند كشور به اين شكلي كه دارد جلو مي‌رود و دولت، ملت، رهبري دارند با هم كشور را جلو مي‌برند، بايد برنامه‌اي را اجرا مي‌كردند كه حتماً از قبل هم برنامه‌ريزي كرده بودند. اگر به صحبت‌هاي فتنه‌گران در ارديبهشت و خرداد 88 و قبل از انتخابات نگاه كنيد، مي‌بينيد نقاط قوت ملت و دولت را مورد حمله قرار داده‌اند نه نقاط ضعف را، چون رقيب هميشه از نقاط ضعف طرف مقابل استفاده مي‌كند تا او را به زمين بزند و روي نقاط قوت انگشت نمي‌گذارد، ولي در اينجا پديده جديد و عجيبي اتفاق مي‌افتد و نقاط قوت را مورد حمله قرار مي‌دهند، آن هم نقاط قوتي كه دست دولت حقيقتاً باز است و كار كرده. به همين دليل هم حرف‌هاي فتنه‌گران در مردم تأثير عميق و ريشه‌اي نگذاشت، براي اينكه مي‌ديدند در كشور تحول ايجاد شده است.

چه شد كه از دولت كنار رفتيد كه البته يكي از كم‌حاشيه‌ترين جابه‌جا‌يي‌ها بود؟ و چه شد به‌رغم اينكه در جاهاي مختلفي مي‌شد از وجود شما استفاده كرد، به دانشگاه برگشتيد؟

من اعتقاد دارم كه مسئوليت‌هاي كلان در زمان مشخصي، كافي است و به نظرم اين تجربه بشر است. مصداقي نمي‌توانم برايش بياورم، ولي فكر مي‌كنم تجربه بشري است كه اكثر كشورها مي‌گويند دولت 4 ساله يا 5 ساله يا 6 ساله باشد و در واقع افراد اگر جابه‌جا شوند، بهتر است، لذا از چند ماه قبل از اينكه كار دولت تمام شود، من تصميم خودم را گرفته بودم، ولي به دليل اينكه در ايران اگر بدانند كسي رفتني است، ديگر حرفش را قبول نمي‌كنند، مجبور بودم اين تصميم را مخفي نگه دارم، ولي بعضي از اعضاي دولت، اين را مي‌دانند، چون قبلاً به شكلي با آنها صحبت كرده بودم و مي‌دانستند كه در دولت بعدي نخواهم بود. البته به رئيس‌جمهور هم نگفته بودم كه مشكلي پيش نيايد، ولي از ايشان وقت خواسته بودم و شايد خود ايشان هم مي‌دانست چرا وقت مي‌خواهم. يك ماه وقت مي‌خواستم و ايشان مداوم عقب انداخت. اعتقاد من اين بود كه چهار سال در مديريت كلان بودن كافي است و بهتر است برگردم و مقداري به مسائل علمي خود بپردازم و دو باره خودم را از نظر علمي به‌روز كنم. به هر حال دانشگاه جاي بسيار مهم و اصلي در هر كشوري است و خصوصاً كشور ما. حضرت امام مي‌فرمايد دانشگاه كارخانه آدم‌سازي است. از اين جملات كه هر كدام يك مثنوي است، از حضرت امام فراوان داريم، لذا ديدم اگر به دانشگاه برگردم و مسئوليت اجرايي قبول نكنم و به كار علمي بپردازم بهتر است، با آن خاطره‌اي كه بعد از دوم خرداد داشتم كه ديدم خدا بركتي داد و توانستيم ماهواره را راه بيندازيم، گفتيم برگرديم و دو باره خودمان را از نظر علمي به‌روز كنيم تا فرصت‌هاي بعدي.

گروهي بودند كه در دولت نهم حاشيه‌سازي مي‌كردند كه اين حاشيه‌سازي‌ها در اواخر دولت نهم و اوايل دولت دهم به اوج خود رسيد. تحليل شما از حواشي‌اي كه اين گروه براي دولت درست مي‌كند، چيست؟

واقعاً مسائل پيچيده هستند. انسان مي‌تواند مسائل را تحليل كند، اما خبر نمي‌تواند بدهد، كما اينكه بحث فتنه را خيلي‌ها قبل از وقوع تحليل مي‌كردند، بحث و بيان مي‌كردند، امكان وقوعش را مطرح مي‌كردند. يكي از اساتيد دانشگاه واقعاً چند سال پيش محكم و قاطع مي‌گفت و حتي بعضي‌ها را اسم مي‌برد و مي‌گفت اينها جلوي انقلاب مي‌ايستند. اصلاً آن موقع كسي نمي‌توانست باور كند، چون اين پيشگويي معني نداشت و مي‌گفتيم مگر علم غيب دارد، ولي تحليل مي‌كرد و آن تحليل تحقق پيدا كرد. در هر نظامي اين‌گونه مسائل وجود دارد. شايد خاصيتش براي ما كه معتقد به آخرت هستيم، بهترين حرفي كه مي‌توانيم بزنيم، اين است كه خدا هيچ‌كسي را بي‌امتحان نمي‌گذارد، يعني شايد هر كسي هر ادعايي بكند، خدا به همان ادعا امتحانش مي‌كند، در دوران سازندگي همين اصلاح‌طلبان مدعياني بودند كه دولت آقاي هاشمي را قبول نداشتند و عليه ايشان مقاله مي‌نوشتند و بحث مي‌كردند و معتقد بودند كه اگر آنها بيايند، كشور را در خط امام قرار مي‌دهند.

اگر نوشته‌ها و روزنامه‌هاي قبل از دوم خرداد را مرور كنيد، مي‌بينيد نوك حمله گروهي كه بعداً خودشان را اصلاح‌طلب ناميدند به سمت شعارهايي بود كه مطرح مي‌شدند و معتقد بودند دولت دارد از خط انقلاب و امام منحرف مي‌شود. خداوند هم گفت بفرماييد بياييد جلو. اين گوي و اين ميدان. آمدند چه كار كردند؟ گفتند امام بايد به موزه برود و رفتند در مسيري كه بزرگ‌ترين ظلم را به اسم خط امام به امام كردند. اينها ثبت شده است و خودشان هم منكرش نيستند. اين شايد كليدواژه‌اي باشد كه هر كس ادعايي كند، خداوند مي‌فرمايد بفرماييد! شايد خداوند به او فرصت مي‌دهد تا معلوم شود چه كار مي‌خواهد بكند. در اين جريانات هم بايد ببينيم كه وقتي دولت قدرت را در دست مي‌گيرد، در معرض بسياري از اين امتحانات است و اينها امتحانات بسيار سخت، گسترده و عميقي است و اگر كوچك‌ترين بي‌توجهي بشود، انحراف صددرصد‌ي است و اتفاق مي‌افتد، سقوط صددرصد‌ي است. انسان مي‌گويد اي‌كاش فلان كس شهيد شده بود و الان چه جايگاه و مقامي داشت، ولي الان در مسيري رفته و خودش را آلوده كاري كرده يا انحراف فكري يا مسيري پيدا كرده و مشكلاتي را هم براي خودش و هم براي كشور ايجاد كرده است.
اما در دولت نهم اين مسائل آن‌قدرها مشهود نبود و در حد طبيعي مي‌نمود، خيلي غيرطبيعي نبود.

شما براي انتخابات ثبت‌نام كرده‌ايد وراي بحث‌ها و جناح‌بندي‌هاي سياسي كه در هر انتخاباتي صورت مي‌گيرد، نگاه كلان شما به عنوان كسي كه سال‌ها در رأس مجموعه‌هاي دانشگاهي و سپس در رأس يك مسئوليت كلان اجرايي حضور داشتيد، به يك مجلس آرماني چيست؟ يك مجلس آرماني كه مورد نظر ولايت و مردم باشد، بايد چه ويژگي‌هايي داشته باشد؟

فكر مي‌كنم به چنين سئوالي هم مي‌شود پاسخ ساده‌اي داد و هم سخت و پيچيده است. در ايام محرم و صفر به خودمان مي‌گوييم مگر مي‌شود يك عده‌اي فرزند پيامبر(ص) را حمايت نكرده باشند؟ حمايت كه هيچ، به رويش شمشير كشيده‌اند. اصلاً هضم قضيه براي‌مان دشوار است و مي‌پرسيم آيا واقعاً مسئله به اين سادگي بوده؟ مسئله انقلاب، مسائل مجلس و دولت به همين سادگي است. من فكر مي‌كنم يكي به خود فرد برمي‌گردد، يكي به امتحاناتي كه خداوند سر راه افراد مي‌گذارد و اينكه چقدر فرد مي‌تواند خود را حفظ كند و يكي هم ساختار كشور و اهم في الاهم كردن مسائل است. مي‌گويند مجلس محل سياست است. كاملاً درست است. ما اگر سياست علوي را در پيش بگيريم، فكر نمي‌كنم مشكلي داشته باشيم. بيان حضرت امام است كه اگر همه پيامبران دور هم جمع بشوند، يك حرف مي‌زنند، يعني واقعاً اگر اسلام را قبول كنيم، رهبري و خط امام را قبول كنيم و قصد ما خدمت به مردم باشد و آرمان‌هايمان همان‌هايي باشند كه مقام معظم رهبري و حضرت امام ترسيم كرده‌اند، قاعدتاً نبايد اختلافي پيش بيايد، پس يك گير و گره‌هايي داريم كه اين اختلافات پيش مي‌آيند.

يكي اين است فرد خودش را تنظيم كند. در سياست اموي همه مجازند دروغ بگويند، مجازند دست به بيت‌المال ببرند، همه مجازند رفيق‌بازي كنند، همه مجازند بده بستان‌هاي غيرشرعي و غيرقانوني داشته باشند. اگر اين سياست اموي بخواهد در مجلس ما اجرا شود كه نمي‌خواهيم. حضرت امام خط را روشن كردند كه ما در مجلس شهيد مدرس مي‌خواهيم، يعني كسي كه براي خودش چيزي نخواهد و تمام فكر و ذكرش ملت و اطاعت از رهبري و هم‌افزايي در نيروهاي داخلي كشور باشد، نه نيروهايي كه مي‌خواهند جيب خودشان را پر كنند. با آنها بايد مقابله كرد. بايد حواسمان باشد و بايد بر اركان كشور نظارت شود. قوانيني كه بتوانند تحولي در كشور ايجاد و دست‌ها را باز كنند جزو كارهايي است كه مجلس مي‌تواند انجام بدهد. لج و لجبازي در مجلس ششم، هفتم و هشتم خيلي مشهود بود، يعني هر كدام ساز خودشان را مي‌زدند. نماينده مجلس اگر بخواهد سياست‌ كاري‌اش را بر اساس لج و لجبازي تنظيم كند، معلوم است كه نتيجه آن سقوط است. بايد اين بحث‌ها را كنار گذاشت. اگر دولت خدمتگزار است، بايد حمايتش كرد. در جاهايي كه نقص دارد، بايد كمكش كرد. مجلس حتماً بايد نظارت و نقد و امور را براي دو قوه ديگر تسهيل كند. اگر وارد حاشيه‌ها بشويد، ديگر براي اين كارها فرصتي نمي‌ماند. مجلس نهم نبايد وارد حاشيه‌ها بشود و حاشيه‌ها بايد حداقلي باشند. مجلس نهم بايد از دولتي كه خدمتگزار است، در نقاطي كه دارد كار را پيش مي‌برد، در سياست خارجي، توسعه و پيشرفت كشور حمايت كند. مجلس بايد گوش به فرمان رهبري باشد، يعني همان چيزي كه مردم عادي مي‌گويند و واقعاً به همين سادگي است. اگر نماينده مجلس گوش به فرمان رهبري باشد، مفهومش اين نيست كه فكر نكنيم، طرح ندهيم، حركت نكنيم، ولي از خط و خطوطي كه رهبري ترسيم مي‌كنند، خارج نشويم. آن خط هم خط باريكي نيست، بلكه اتوباني به پهناي يك استان است و خيلي مي‌شود در آن حركت كرد و ويراژ داد و مسابقه داد و كار كرد و جلو رفت. مجلس بايد چنين مجلسي باشد، كار كند، از دولت و قوه قضاييه حمايت كند. ببيند مشكلات آنها چيست، مشكلاتشان را حل كند، نه اينكه بخواهد دست آنها را ببندد و نگذارد كسي كار كند.

اگر اين تفكر بسيجي و تفكر خط امامي و رهبري، اين تفكر مردمي بر مجلس حاكم شود، كار پيش مي‌رود. شما از مردم عادي بپرسيد مي‌خواهيد مجلس و دولت چه كار كنند؟ بلافاصله مي‌گويند با هم باشند و براي مردم كار كنند، نه براي خود و فاميلشان. اگر نمايندگاني وارد مجلس شوند كه با سابقه‌شان خودشان را نشان داده‌اند، سابقه‌اي كه نشان مي‌دهد آنها خدمتگزار مردم هستند و مردم لمس كرده باشند كه اين مسئول براي آنها كار مي‌كند و واقعاً برايش جان فدا مي‌كنند، حركت و تلاش مي‌كنند، هزينه‌ها كم مي‌شود، شكوفايي‌ها زياد مي‌شود و اتفاقات شيريني مي‌افتد. مجالس ما خصوصاً در اين دو سه دوره اخير معضلات جدي داشتند، يعني وقتي به عنوان يك ناظر بيروني نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم خيلي جاها مجلس دارد لجبازي مي‌كند، خيلي جاها دارد بي‌تدبيري مي‌كند، بعضي جاها فقط دارد گير مي‌دهد، بعضي جاها مصوباتي مي‌دهد كه اصلاً ارزش ندارند، چه فرقي مي‌كند كه ساعت شروع كار دولت 7 صبح باشد يا 8 صبح؟ اين را بايد مدير اجرايي تصميم بگيرد و با حمايت مردم آن را تنظيم و مديريت كند. قيد و بند گذاشتن، بند بر پاي ملت است. اگر مجلس بخواهد قوانيني را تصويب كند كه قيد و بند بر توسعه مديريت كشور باشد، اينها زحمت ايجاد مي‌كند. در عين حال كه نكات مثبت زيادي هم دارند، يعني مجالس اين‌طور نيستند كه بگوييم نمره‌شان صفر است، نه، نمره‌هاي خوب هم دارند، ولي ويژگي‌اي كه مثلاً در مقايسه دولت نهم با ساير دولت‌ها نمود دارد و يك آدم منصف خارج از جناح‌بندي‌ها و گرايش‌هاي سياسي مي‌گويد اين است كه وضع دولت نهم خيلي بهتر از دولت‌هاي قبلي است و اين انصاف را دارد كه بگويد در اين زمينه‌ها اين فعاليت‌ها صورت گرفته‌اند. مجلس نهم هم بايد اين‌گونه بشود، يعني بعد از 4 سال هر كس كه ارزيابي مي‌كند بگويد مجلس نهم يك مجلس در خور شأن نظام و رهبري و انقلاب و مردم بود و به خواسته‌هاي مردم به‌خوبي جواب داده و در حد قابل قبولي عمل كرده كه اين قابل قبول ما خيلي بالاست. ممكن است الان بگوييم مجلس هشتم كارهاي خوب هم انجام داده، ولي به نظرم مجلس با اين قابليت كه حضرت امام مي‌فرمايند عصاره ملت هستند، مي‌تواند تلاش‌هايش را در جهت‌هاي مثبت، چند برابر كند تا اينكه به حاشيه‌ها بپردازد و دَم اين را ببين، آن يكي را كله‌پا كن، مانع آن يكي بشو. اگر سياست علوي بر اركان كشور و سه قوه، خصوصاً مجلس حاكم شود، به نظرم جهش‌هاي بزرگي را در كشور ايجاد خواهد كرد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها